۱۳۹۲ مرداد ۱, سه‌شنبه

" خدای من ،خدای من، چرا مرا ترک کردی؟"



                                                            " خدای من ،خدای من، چرا مرا ترک کردی؟" 






 و من این را به آن ایمان دارم با تمام پوست و استخوان خود که خدا صدای خود را در خود شنید که :
 " ایلی،ایلی،لما سبقتنی؟ یعنی " خدای من ،خدای من، چرا مرا ترک کردی؟" درد جانکاه مسیح بر صلیب غیر قابل  تحمل بود و او نمی توانست به آن نگاه کند.اما او را از صلیب نرهانید.او را به آسمان نبرد و به ما نخندید و کس دیگری را هم بجای او با یک بشکن زدن عوض نکرد!از اول دستگیری در باغ جتسیمانی مسیح بود ،در شش محاکمه مسیح بود،در نزد پیلاطس مسیح بود، در شلاق خوردن ها و توهین شدن ها و آب دهان به صورت انداختن ها مسیح بود، دست  و پای مسیح بود که  با میخ های آهنین به چوب کوبیده شد،پهلوی مسیح بود که با خنجری سوراخ شد،این مسیح بود که در بالای صلیب گفت:" خداوندا اینان را ببخش زیرا نمی دانند که چه می کنند." صدای مسیح بود که " مادر ،این پسر تست...و این مادر تست." و این فریاد عیسای مسیح بود که :" ای پدر! روح خود را به تو تسلیم می کنم." و این مسیح بود که گفت : " تمام شد." پس چرا باید قومی این را باور کنند که مسیح نمرد؟اگر مرگ مسیح بابت خشنودی خداوند می شد و در مرگ و اطاعت مسیح از مرگ رستگاری انسان را می دید ؛ اگر در مرگ مسیح رهایی و نجات بدست می آمد؛اگر در مرگ مسیح ریشه های دوست داشتن گناه برای همیشه کنده می شد و آدمی با ایمان قلبی به مسیح صاحب دلی تازه و روحی تازه میگردید پس چرا باید خداوند اجازه نمی داد با تمام دردناک بودن این واقعه مسیح بر صلیب میمرد؟باید این گروه بدانند که خدا از مرگ مسیح کاملا خشنود بود هر چند راضی نبود:
"خداوند را پسند آمد که او را مضروب نموده بدردها مبتلا سازد چون جان او را قربانی گناه ساخت آنگاه ذریت خود را خواهد دید و عمر او دراز خواهد شد و مسرت خداوند در دست او میسر خواهد بود.ثمرۀ مشقت جان خویشرا خواهد دید و سیر خواهد شد و بندۀ عادل من به معرفت خود بسیاری را عادل خواهد گردانید زیرا که او گناهان ایشانرا بر خویش حمل خواهد نمود." ( اشعیاء 53 :10-11 )
پس چرا باید خداوند از مرگ مسیح خشنود نمی شد و او را نمی کشت اگر با مرگ او جانهای بسیاری حفظ می گردید؟اگر امروز نام مسیح فراتر و بالاتر از هر نامی به قلب ترسان انسان گمشده آرامش و صلح را می دهد ،اگر امروز نام مسیح نشان دهندۀ رحمت و محبت خداوند است،اگر امروز نام مسیح نشان گر شفا و سلامتی در بین تمامی انسان هاست ،تنها به این دلیل است که او حاضر شد تا مرگ بر صلیب را بپذیرد تا تمام این طرح الهی به درستی و کاملیت اجراء شود:
" چون او به شکل انسان در میان ما ظاهر گشت ،خود را پست تر ساخت و از روی اطاعت حاضر شد مرگ –حتی مرگ بر روی صلیب – را بپذیرد ؛از این جهت خدا او را بسیار سرافراز نمود و نامی را که مافوق جمیع نام هاست به او عطا فرمود." ( فیلیپیان 2 : 8-9 )
خداوند با تمام درد جانکاه صلیب که بدترین نوع مرگ در آن دوران بود ،باز از آن نتیجه ای به مراتب نیکو و زیبا  گرفت که موجب نشان دادن :
فیض بی دریغ خدا ( رومیان 5 : 8 )،محبت بیکران خدا ( یوحنا 3 : 17 )،دلسوزی بیکران خدا
( یوحنا 10 : 11 )،ارتقاء ارزش انسان ( یوحنا 15 : 13 )،آشتی کردن خدا با انسان و نجات ( رومیان 5 : 10 ) ؛بوده است.
امید داریم که تا به اینجا توانسته شما را با واقعیت های موجود در ورای هزاران تفسیرهای متعدد و برداشت های مغرضانه به سرچشمه های این حقیقت بر مبنای کتابمقدس رهنمون شده باشیم.
    اما دوست من ! مرگ مسیح و باور آن تمام حقیقت نیست!بلکه فقط بخشی از آن است.زیرا آنچه که در پیش رو به آن نگاه خواهیم کرد به همان اندازه قابل اهمیت و  به همان اندازۀ جدیت باور مرگ مسیح خواهد بود که کوتاهی و سهل انگاری در باور آن به مرور زمان حتی قبول و باور مرگ مسیح بر بالای صلیب را در ما ضعیف و ضعیف تر می سازد تا جائیکه ممکن است روزی در ما از مسیح و صلیب او فقط تکه چوبی باقی مانده و بس!همانطور که در ابتدای سخنان خود به آن اشاره کردیم " مژدۀ قیام مسیح از مرگ بالاتر از مژدۀ خبر نجات مسیح است."
پس اجازه بدهید تا باهم به قسمت دوم بحث خود بپردازیم تا برکات خود را کامل کنیم!

چرا مسیح باید از مرگ قیام می کرد؟

قیام مسیح از مرگ ناگهان یک شبه اتفاق نیفتاد!به دور از پیش بینی قبلی و اشاره به آن ،اگر شاگردان با قیام مسیح از مرگ کاملا غافلگیر شدند و دست و پای خود را گم کردند ،مقصر مسیح نبود ،اشکال از فراموشکاری شاگردان بود!آنها بودند که گفته های مسیح را در بارۀ قیام خود یا جدی نگرفته بودند و یا در خلال روزها فراموش کرده بودند.مسیح سه بار در بارۀ  نه تنها مرگ خود بلکه در بارۀ قیام خود نیز با شاگردان صحبت کرده و آنها را برای آن روز آماده ساخته بود.
بار اول:
" از آن زمان عیسی به آشکار ساختن این حقیقت پرداخت و به شاگردان خود گفت که او می بایست به اورشلیم برود و در آنجا از مشایخ و سران کاهنان و ملایان یهود رنج بسیار ببیند و کشته شود و روز سوم زنده گردد." ( متی 16 : 21 )
بار دوم:
"پسر انسان ( لقب مسیح)بدست آدمیان تسلیم میشود و آنان او را خواهند کشت ولی سه روز بعد دوباره زنده خواهد شد." ( مرقس 9 : 31 )
 و بار سوم :
" عیسی دوازده شاگرد خود را به کناری برد و به آنان فرمود :" ما اکنون به اورشلیم میرویم و آنچه انبیاء در بارۀ پسر انسان نوشته اند به حقیقت خواهد پیوست.او بدست بیگانگان تسلیم خواهد شد،او را مسخره خواهند کرد و با او بد رفتاری نموده به رویش آب  دهان خواهند انداخت.او را تازیانه زده و خواهند کشت.اما در روز سوم زنده خواهد شد." ( لوقا 18 : 31-33 )
اینجا جا دارد تا از وفاداری زنان و ایمان آنان در دنباله روی کردن از مسیح تا به آخر، قدردانی کرد و بابت آنها خدا را شکر گفت.این زنها بودند که برای اولین بار خبر قیام مسیح را به دیگر شاگردان دادند.دیگر شاگردان کجا بودند؟در ناباوری و اندوه و ترس.مرقس جوان برای ما می نویسد:" مریم رفت و این خبر را به شاگردان که غمگین و گریان بودند رسانید." ( مرقس 16 : 10 ) دکتر لوقا برای ما می نویسد:" موضوع برای آنان مهمل و بی معنی آمد و سخنان آنان را باور نمی کردند اما پطرس برخاست و به سوی قبر دوید و خم شده نگاه کرد،ولی چیزی جز کفن ندید." ( لوقا 24 : 11-12 )یوحنای رسول برای ما می نویسد:" در غروب روز یکشنبه وقتی شاگردان از ترس یهودیان در پشت درهای بسته به دور هم جمع شده بودند عیسی آمده در میان آنان ایستاده و گفت : " سلام بر شما باد." و بعد دستها و پهلوی خود را به آنان نشان داد."
( یوحنا 20 : 19-20 )
ما قصد نداریم که شما را به باور قیام مسیح از مرگ قانع کنیم ،خدا ما را ببخشد که اگر فکر آن هم در سر ما باشد! از اینرو ما قصد نداریم به تمام ریز وقایع بپردازیم و به شما فرصت می دهیم  و از شما در خواست میکنیم که خود با تهیه کردن انجیل معتبری آن را برای دانش خود بخوانید و ببینید.ما فقط قصد داریم از عظمت و بزرگی قیام مسیح و تاثیر بسزای آن بر طبق کتابمقدس سخن بگوئیم و شما را به این نتیجه برسانیم که : اگر مسیح باید می مرد پس مسیح باید از مرگ قیام هم می کرد.
اما چرا مسیح باید از مرگ قیام می کرد؟
ما آن را در پنج دلیل زیر می دانیم :
 ۱-تائید 2-تصدیق 3-تفویض4-تکمیل 5-تشویق
 تائید
 قیام مسیح از مرگ ،تاییدی بر قدرت خداوندی او بود.
 اگر می دانیم که تنها خداست که زنده می کند و تنها خداست که میمیراند ؛مسیح نیز همین  قدرت را از طرف خدای زنده دارا بود.یوحنا از قول او می گوید :
"هیچکس جان مرا از من نمی گیرد،من به میل خود آن را فدا می کنم .اختیار دارم که آن را فدا سازم و اختیار دارم آن را باز بدست آورم." ( یوحنا 10 : 18 )
و همچنین یوحنا از قول استادش می نویسد:
" من قیامت و حیات هستم." ( یوحنا 11 : 25 )
و پولس رسول در نامۀ خود به کلیسای روم چه کامل و چه زیبا می نویسد که :
" و با زنده شدنش پس از مرگ با قدرتی عظیم ثابت نمود که از لحاظ قدوسیت خدایی ، او پسر خداست." ( رومیان 1 : 4 )

تصدیق
قیام مسیح از مرگ ،تصدیقی بر صحت تمامی پیشگویی های کتابمقدس بود.

همانطور که مرگ مسیح بر بالای صلیب تماما در کتاب مقدس درج و پیش بینی شده بود ،همینطور قیامش از مرگ کاملا پیش بینی شده بود و از اینرو تصدیقی بود بر تمامی صحت کتابمقدس.
داوود در مزمور خود در بارۀ مسیح موعود می نویسد:
" او در عالم اموات ترک نشد و جسد او هرگز فاسد نگردید." ( مزمور 16 : 10 )
و خود مسیح در بارۀ تصدیق آیه های کتابمقدس و تاییدی بر آن  بعد از قیام خود زا مرگ این را به شاگردان خود  یادآوری می کند:
"وقتی هنوز با شما بودم و می گفتم که هر چه در تورات موسی و نوشته های انبیاء و مزمور در بارۀ من نوشته شده باید به انجام برسد،مقصودم همین چیزها بود." بعد اذهان ایشان را باز کرد تا کتابمقدس را بفهمند." ( لوقا 24 : 44- 45 )
و یوحنا می نویسد:
" اما معبدی که عیسی از آن سخن می گفت بدن خودش بود.پس از رستاخیز او از مرده گان ،شاگردانش به یاد آوردند که این را گفته بود و به کتاب مقدس و سخنان عیسی ایمان آوردند." ( یوحنا 2 : 21-22 )
 و پطرس رسول ،شاگردی که در مهم ترین شب زندگی خود و استادش  یکی از تلخترین درسها ی زندگی اش را گرفت .بعد از اینکه تماما به استادش ایمان آورده و قلب و روحش را تماما در اختیار او می گذارد در یکی از بزرگترین اعترافات  به ایمان در کتابمقدس ،  در این باره می گوید:
" ای مردان اسراییلی به این سخن گوش دهید.عیسای ناصری مردی بود که ماموریتش از جانب خدا به وسیلۀ معجزات و شگفتی ها و نشانه هایی که خدا توسط او در میان شما انجام داد به ثبوت رسید همانطوری که  خود شما خوب می دانید ،شما این مرد را که بر طبق نقشه و پیش دانی خدا به دست شما تسلیم شد ،بوسیلۀ کفار به صلیب میخکوب کردید و کشتید.اما خدا او را زنده کرد و از عذاب مرگ رهایی داد زیرا محال بود مرگ بتواند او را در چنگ خود نگهدارد." ( از نامۀ اعمال 2 : 22-24 )
و ببینید پولس رسول چه دقیق و کامل این را برای ما میشکافد:
" آنچه را که بمن رسیده بود- یعنی مهمترین حقایق انجیل را بشما سپردم و آن این است که مطابق پیش گویی های تورات و نوشته های انبیاء ،مسیح برای گناهان ما مرد و مدفون شد و نیز بر طبق کتابمقدس در روز سوم زنده گشت."( اول قرنتیان 15 : 3-4 )
لطفاً دقت کنید به  دو تکرار مطابق و بر طبق ؛پولس می گوید که هم مرگ عیسی مطابق کتابمقدس بوده است و هم قیام او بر طبقکتابمقدس بوده است.کجا هستند کسانی که فکر می کنند :" مسیح نمرد.و یعنی چه که مرده زنده شود."
کور نور را نمی بیند و عذری ندارد .اما اگر ما چشم داریم و باز هنوز نور را نمی بینیم ،وامصیبتاست!

 تفویض

قیام مسیح از مرگ ،آغاز آمدن روح القدس ( نه انسان! نه فارقلیط !نه پیامبری دیگر!نه جسم!! )یعنی روح مقدس خدا در قلبهای ما بود تا ما بماند و با ما زندگی کند.
این هدیۀ بزرگ خدای زنده بدون  قیام مسیح از مرگ غیر ممکن بود.خدای پر فیض و مهربان ما  با تفویض کردن و بخشیدن روح پاکش در جسم و جان ما در واقع گفتۀ خود را در بارۀ دادن روحی تازه و دلی تازه هم تایید نمود و هم برای ما  بار دیگر صحت کتابمقدس را تصدیق نمود.او در کتاب حزقیال از زبان نبی  به ما گفته بود که :
" و ایشانرا یکدل خواهم داد و در اندرون ایشان روح تازه خواهم نهاد و دل سنگی را از جسد ایشان دور کرده دل گوشتی بایشان خواهم بخشید."( حزقیال 11 : 19 )
و همانطور که یوییل نبی  از زبان خدا می نویسد:
" و بعد از آن روح خود را بر همۀ بشر خواهم ریخت." ( یوییل 2 : 28 )
روح مقدس خدا بعد از مرگ و قیام مسیح مانند یک نگهبان ،یک معلم،یک شاهد ،یک شفیع   فرستاده شد تا با ایمانداران به مسیح تا به ابد بماند و آنان را در گوشه گوشه های زندگی مدد رساند تا  فرزندان نور و مقدسین خدا در راه بازگشت  هرگز گم نشوند و در امید بازگشت هرگز دلسرد نگردند.اگر مسیح ماموریت خود را با مرگ و قیام خود تمام نمی کرد ،روح القدس نمی توانست بعنوان چنین پشتیبانی نزد ما بیاید و بماند .خود مسیح میفرماید:
" با وجود این ، این حقیقت را به شما می گویم که رفتن من برای شما بهتر است زیرا اگر من نروم پشتیبان تان پیش شما نمی آید اما اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد." ( یوحنا 16 : 7)
و دقیقا بخاطر شهامت روح القدس در شاگردان اولیه بعد از رفتن فیزیکی استادشان از بین شان بود که وقتی در روز پنطیکاست آن را دریافت کردند  با شجاعت مژدۀ نجات مسیح را به بیگانگان و همان کسانی که مسیح را به صلیب کشیده بودند اعلام کردند.
"اما پطرس با آن یازده رسول برخاست و صدای خود را بلند کردو خطاب به جماعت گفت:
"...خدا همین عیسی را پس از مرگ زنده کرد و همۀ ما بر آن گواه هستیم...پس ای جمیع قوم اسراییل ،یقین بدانید که خدا این عیسی را که شما مصلوب کردید،خداوند و مسیح کرده است." ( از نامۀ اعمال 2: 14 و32 و 36 )
و دوباره از جوشش درونی رسولان مسیح همان هایی که  ،یک شب همه او را ترک کردند و فرار را بر قرار ترجیح دادند و استاد خود را با قاتلان تنها گذاشتند ؛می بینیم که شعله های پر جوش بشارت و شهامت زبانه می کشد و تاریکی اطراف خود را منور می سازد و این ممکن نبود به غیر از دادن روح القدس پس از گذشت پنجاه روز از قیام مسیح از مرگ.ببینید دوباره شاگردان چگونه شجاعانه نام پر عظمت نجات دهندۀ خود را بشارت می دهند:
" خدای پدر ما همان عیسی را که شما مصلوب کرده و کشتید زنده گردانید.و به عنوان سرور و نجات دهنده با سرفرازی در سمت راست خود نشانید تا فرصت توبه و آمرزش گناهان را به بنی اسراییل عطا فرماید و ما شاهدان این امور هستیم یعنی ما و روح القدس که خدا به مطیعان خود بخشیده است."
( از نامۀ اعمال 5 : 30-32 )


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر