۱۳۹۲ شهریور ۱, جمعه

نقش سیاسی[]

نقش سیاسی[]

در حین مسیحی شدن تدریجی امپراطوری رم در قرن چهارم، اسقف‌ها اختیارات زیادی نداشتند و افول تدریجی امپراطوری در قرن پنجم باعث افزایش قدرت پاپ در رم گردید و تعداد اسقف‌ها در شهرهای مختلف افزایش یافت. این وضعیت بعنوان رهبر روحانی و سیاسی در پاپ لئو اول بخوبی مشهود بود که در تقابل با آتیلا در سال ۴۵۲ بود. در سال ۷۵۴ پادشاه مردم فرنگ بنام پیپین جوان، محدودهٔ ایالات پاپی را به پاپ اهدا کرد. در سال ۸۰۰ لئو سوم، پادشاه فرنگی، چارلیماگن، را تاجگذاری کرد تا قدم بزرگی به سمت ایجاد امپراطوری مقدس رم، بردارد. همانگونه که قبلاً اشاره شد، حکومت پاپ بر منطقهٔ ایالات پاپی در سال ۱۸۷۰ با پیوستن آن به ایتالیا، پایان یافت.
علاوه بر جایگاه پاپ بعنوان حکمران و اسقف اعظم مسیحیت، بخصوص در مورد پاپ الکساندر ششم و پاپ جولیوس دوم، و بعنوان رهبر مذهبی امپراطوری مقدس رم (بخصوص دوران برجستهٔ اسقف‌هایی نظیر پاپ گریگوری هفتم و الکساندر سوم)، پاپ مقداری اختیارات سیاسی پاپی عبارتند از: " لاوابلیتر" در سال ۱۱۵۵ (به هنری دوم انگلیسی اجازه داده شد تا به ایرلند حمله کند)، " اینترکاتراس" در سال ۱۴۹۳ (منجر به عهدنامهٔ تردسیلاس در سال ۱۴۹۴ گردید که جهان را به منطقهٔ قدرت اسپانیا و پرتغال تقسیم کرد)، "رگنانس این اکسلسیس" در سال ۱۵۷۰ (طرد کردن ملکه انگلیس الیزابت اول و تقاضای فسخ تابعیت وفاداران به او) و "اینتر گراوی

سیماس" در سال ۱۵۸۲ (پایه گذاری تقویم مسیحی).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر