۱۳۹۲ مرداد ۱۶, چهارشنبه

انواع یکتاپرستی






انواع یکتاپرستی


یکتاپرستی انواع گوناگون دارد از جمله:
این روش، باور به یک «خدای شخصیت‌دار» است، یعنی خدایی با یک منش و شخصیت ویژه. این بینش مذهبی بر این باور است که خداوند جدای از اینجهان وجود دارد و جهان و انسان را آفریده‌است. این روش باور داشتن به دین را نیز پذیرا است.
این بینش قبول خدا منهای دین و مذهب است. دادارباوران از راه خرد و بخردانگی به وجود یک خدا معتقد می‌شوند و به اینکه پیامبرانی یا کتاب‌هایی از سوی آفریننده به زمین آمده باور ندارند.
همه‌خداباوران یا بدیگر سخن، گرایندگان به مفهوم وحدت وجود، کل همین جهان را برابر با خدا می‌دانند. بسته به تعریف این مفهوم، بی‌خدایان، خداپرستان و دادارباوران همه می‌توانند در این بینش مشترک باشند.
خدا-فراگیر-دانی گونه‌ای از خداپرستی است که معتقد است خدا دربر گیرنده جهان است ولی برابر با جهان نیست. یعنی جهان ما بخشی از خداست.
بدین معنا که خدا را برابر با جهان هستی بدانند. همه چیز خداست و در عین حال هیچ چیز خدا نیست. جزو دیدگاههای عرفای اسلامی است. همه پدیده‌های مخلوق را جلوه‌ای از خدا می‌دانند=کثرت و در عین حال خدا فارغ از احوال این مخلوقات است و اینها نیست= وحدت آیین زرتشت (مزداپرستی) را نخستین بینش یکتاپرستانه میان آدمیان دانسته‌اند.که شروع آن از ایران بود.

در روایات مذهبی یهودی، نام ابرام یا ابراهیم به عنوان نخستین یکتاپرست آمده است. روایات یهودی بیان می‌کنند که ابراهیم با خدایان کهن که به شیوهٔ اشباح و مجسّمه‌های سنگی یا چوبی بودند؛ مخالفت نمود.
نظر برخی چنین است که با وجود این که بت‌پرستی در این زمان ممنوع شده بود؛ اما هرگز تأکید نشده بود که فقط یهوه وجود دارد و دیگر خدایان دروغین هستند. بر اساس روایت یهودی، خدا در سخن گفتن با ابراهیم خود را تنها خدا معرفی نکرده است:
من خدایی هستم که تو را از اورکلدانیان آورد تا این آن که این زمین را به تو به وراثت دهم. (پیدایش ۱۵:۸)
در سفر خروج، خدای عبرانیان غیور نام گرفته است:
از برای آن که خدای دیگری را پرستش ننمایی، زیرا که خدای تو غیور است. (خروج ۳۴:۱۵)
و نیز آمده است:
و خدا این کلمات را گفت که منم خداوند خدای تو که تو را از زمین مصر از بندگی رهانیدم. زنهار در حضور من تو را خدایان دیگری نباشد. مبادا که از هر آن چه در آسمان است یا در زمین، در فراز است یا در فرود، و یا از آن‌چه در آب‌های زیرزمین است از برای خود تمثال بتراشی و آن‌ها را سجده کنی؛ بلکه این‌ها را عبادت ننما زیرا من که خدای توام خدایی غیورم. (خروج ۲۰:۵)
اما همچنین در جای دیگر تورات آمده است که:
ای اسرائیل بشنو، یهوه، خدای ما، یهوه واحد است. (تثنیه ۶:۴)
و این ذکر معروف به شَمَع است که هر کودک یهودی ابتدا آن را یاد می‌گیرد و هر یهودی روزی یکبار در مناجات صبح خود آن را می‌گوید.
در دوره‌ای که تنخ یهودی یا اسفار تورات نگاشته شده بودند؛ هنوز تأکیدی نمی‌شد که فقط یهوه وجود دارد و دیگر خدایان دروغین هستند، بلکه تأکید بر غیرت و حسادت خدای عبرانی بود که نمی‌توانست تحمّل کند که قوم او به خدایان دیگر سجده کنند. علاوه بر این در تنخ یهودی، بر این نکته تأکید می‌شد که خدای عبرانیان از دیگر خدایان بزرگ‌تر است.
حال می‌دانم که خداوند از تمامی خدایان بزرگ‌تر است؛ چون که در کاری که با نخوت رفتار نمودند، او بر آن‌ها غالب آمد.[۱]
نفی خدایان دیگر، نخستین بار در سفر تثنیه آمده است:
پس امروز بدان و در دل خود اندیشه کن که خداوند در آسمان علیا و در زمین سفلی خدا هم اوست و دیگری جز او نیست.[۲]
پس از دوران تبعید، هنوز در معبد یهوه در اورشلیم چندخدایی پنهان در بین سران قوم اسرائیل رایج بود. در کتاب حزقیال آمده است:
و به من گفت که‌ای فرزند آدم؛ آیا آن زشتکاری‌ها که خاندان اسرائیل در این‌جا می‌کنند، می‌بینی اما دیگر برگشته این زشتکاری‌های بزرگ را ببین. و مرا به بیرون حیاط آورد و نگریسته روزنه در دیوار بود. و به من گفت که‌ای فرزند آدم، این دیوار را بکن و من دیوار را کندم و اینک دری پدیدار گشت. و به من گفت که در این خانه برو که زشتکاری‌ها را در این‌جا می‌کنند. پس ما به درون خانه شده، نگریستم و در برابر من هرگونه از بت‌های خاندان اسرائیل از جانوران درنده و حشرات پدیدار گشت که بر روی دیوار از گرداگرد منقش بود. و هفتادنفر از مشایخ خاندان اسرائیل در برابر آن‌ها می‌ایستادند و یأزنیا پسر شافان در میان ایشان می‌ایستاد، هر کس مجمرش به دست و عطر چم‌دار بخور بالا می‌رفت. و به من گفت که‌ای فرزند آدم آیا آن چه که مشایخ اسرائیل می‌کنند می‌بینی که هر کس به حجررهٔ خود می‌رود و در تاریکی به پلیدی روی می‌آورد زیرا می‌گویند که خداوند ما را نمی‌بیند و زمین را واگذشته است. و به من گفت که بازگشته ببین پلیدی‌هایی را که به‌جا می‌آورند، بنگر. و مرا به در دروازهٔ خانه خداوند که به سوی شمال بود آورد و در آن‌جا زنانی می‌نشستند که برای تموز گریان بودند. و به من گفت که‌ای فرزند آدم، آیا این را می‌بینی، بازگرد تا زشتی از این بیشتر به تو نمایان سازم. و مرا به حیاط اندرونی خانه خداوند آورد و در دهنه هیکل خداوند در میان پیشگاه و مذبح به قدر بیست و پنج نفر که پشت‌های خود را به هیکل خداوند داشتند و روی‌های خود را به سوی مشرق، و آشکارا آفتاب را به سوی مشرق سجده می‌نمودند[۳]...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر