۱۳۹۲ مرداد ۲۳, چهارشنبه

زندگی


زندگی



بیشتر مطالب در مورد زندگی پولس از نوشته‌های کتاب اعمال گرفته شده است. گفتار خود پولس در مورد زندگی خویش در کتاب گالاتیان آمده است. ولیکن با این حال در مورد زندگی او قبل از گرایش به مسیحیت اطلاعات جامعی در دست نیست و اختلافهایی بین نظر تاریخ پردازان در این مورد وجود دارد. پولس — که در انجیل گاهی «سولس» هم نامیده شده — در شهر طرسوس در کیلیکیه (که در ترکیه امروزی قرار دارد)، در حدود سال دهم میلادی، در خانواده‌ای یهودی فریسی زاده شد. وی پس از کارمندی روم نام یونانی پولس (که به معنی کوچک است) را به جای نام عبری شائول برگزید. پولس، زبان یونانی و رومی را آموخت و با نوشته‌های شناخته شده ادبیات باستانی یونان آشنا شد؛ وی حرفه چادردوزی را آموخته بود و چندین سفر نیز به اورشلیم داشت. وی در اورشلیم، از گملیئل بن هیلل که یکی از مراجع مهم سنهدرین بود علوم دینی و تلمود را آموخت. او نخست به نام آئین یهود به مبارزه شدید با مسیحیت پرداخت و در اورشلیم بسیاری از مسیحیان را کشت.
بنا به روایت خود او در«انجیل» در یکی از سفرهایی وی در حدود سال ۳۱ - ۳۶ بعد از میلاد، در مسیر جاده دمشق، شبانگاه شخص «عیسای مسیح» بر وی ظاهر شد. «مسیح» او را به نام عبری اش خطاب نمود و این جمله را به وی گفت: «شائول، شائول، چرا مرا آزار می رسانی؟» در ادامه «مسیح» شخصاً به او ماموریت داد تا سفیر خداوند برای غیر یهودیان باشد. «مسیح» همچنان به او گفت که بینایی اش را از دست خواهد داد و به او شخصی در مقصد راهش - دمشق - معرفی نمود تا بنزدش برود. پولس، شگفتزده از این اتفاق فرا طبیعی و در نابینایی کامل به آن شهر و ملاقات آن شخص - مردی به نام «حنانیا» - می‌رود و سپس بینایی اش را باز می‌یابد.
بدین ترتیب، پولس آئین یهود را کنار گذاشت و به مسیحیت گروید. یهودیان، فرماندار دمشق را به دستگیری پولس واداشتند. بنا به روایت مسیحی، پولس در میان سبدی از فراز دیوارهای شهر گذشت. پولس، چندی به عربستان رفت و به نام مسیح به سخنوری پرداخت. برنابا، دست موافقت به او داد و کلیسای اورشلیم را ترغیب کرد تا بشارت عیسوی را ابلاغ کند. برنابا، همچنین، برای اداره کلیسای انطاکیه از او یاری جست اما سرانجام با برنابا بر سر عقاید دچار اختلاف شد. بر اساس کتاب اعمال رسولان، پولس یک سفر تبلیغی به اورشلیم نیز داشته که در آن سفر نیز با حواریون و در رأس آنها با پطرس بر سر اجرای شریعت و اعتقادات اصیل مسیحی به مشاجره پرداخته‌اند.نخستین و مهم ترین جدایی در تاریخ مسیحیت، همان جدایی پولس و پطرس بر سر اصول عقاید مسیحی است. او اندکی پس از آن عازم سومین سفر تبلیغی خویش شد، از مسیحیان در انطاکیه و آسیای صغیر بازدید کرد، دو سال را در افسس گذرانید، چند ماه را در فیلیپی، تسالونیکا، و بیریه تأسیس کرده بود گذرانید. او به سئوالات شرعی مسیحیان جواب می‌داد، نامه‌هایی که از او امروزه در دست است، حاکی از این موضوع می‌باشد. قرنها بعد کنستانتین امپراتور روم، مسیحیت معتقد به عقاید پولس را به عنوان دین رسمی روم اعلام نمود.
در کتاب رومیها ۱ پولس نظر خود را درباره مسیح اینگونه بیان می‌کند:
  • عیسی از طرف پیامبران و کتاب مقدس وعده داده شده بود.
  • عیسی پسر خدا بود.
  • عیسی از نسل داوود بود.
  • عیسی پسر خدا بود که قدرت زنده کردن مردگان را به وسیله روح القدس داشت.
  • عیسی مسیح خدای ما بود.
در نوشته‌های پولس به نظر او نسبت به یهودیان نیز اشاره شده است. او بسیار از نظر یهودیان در مورد برتری اخلاقی و نژادی آنها انتقاد می‌کند. ولیکن در عین حال او وضعیت وِیژه فرزندان اسرائیل را قبول دارد.
با آنکه ریشه هایی از عقاید گنوستیک و رواقی در مکتوبات پولس دیده می شود اما او ادعا می‌کند که نوشته‌های خود را نه از هیچ کس و بلکه از ظاهر شدن عیسی مسیح دریافت کرده است. در مورد این قضیه که آیا پولس تصمیم به پخش انجیل در بین غیر یهودیان (جنتیل‌ها) در زمان گرویدن به مسیحیت داشت اختلاف نظرهایی وجود دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر