اعتراف پِطرُس دربارۀ عیسی
لوقا ۹:۱۸-۲۰ - مَتّی ۱۶:۱۳-۱۶؛ مَرقُس ۸:۲۷-۲۹
لوقا ۹:۲۲-۲۷ - مَتّی ۱۶:۲۱-۲۸؛ مَرقُس ۸:۳۱ - ۹:۱
۱۸روزی عیسی در خلوت دعا میکرد و تنها شاگردانش با او بودند. از ایشان پرسید: «مردم میگویند من که هستم؟»۱۹پاسخ دادند: «برخی میگویند یحیای تعمیددهنده هستی، برخی دیگر میگویند الیاسی، و برخی نیز تو را یکی از پیامبران ایام کهن میدانند که زنده شده است.»۲۰از ایشان پرسید: «شما چه؟ شما مرا که میدانید؟» پِطرُس پاسخ داد: «مسیحِ خدا.»
۲۱سپس عیسی ایشان را منع کرد و دستور داد این را به کسی نگویند،۲۲و گفت: «میباید که پسر انسان رنج بسیار کشد و مشایخ و سران کاهنان و علمای دین ردش کنند و کشته شود و در روز سوّم برخیزد.»
۲۳سپس به همه فرمود: «اگر کسی بخواهد مرا پیروی کند، باید خود را انکار کرده، هر روز صلیب خویش برگیرد و از پی من بیاید.۲۴زیرا هرکه بخواهد جان خود را نجات دهد، آن را از دست خواهد داد؛ امّا هرکه بهخاطر من جانش را از دست بدهد، آن را نجات خواهد داد.۲۵انسان را چه سود که تمامی دنیا را ببرد، امّا جان خویش را ببازد یا آن را تلف کند.۲۶زیرا هرکه از من و سخنانم عار داشته باشد، پسر انسان نیز آنگاه که در جلال خود و جلال پدر و فرشتگان مقدّس آید، از او عار خواهد داشت.۲۷براستی به شما میگویم، برخی اینجا ایستادهاند که تا پادشاهی خدا را نبینند، طعم مرگ را نخواهند چشید.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر