۱۳۹۲ مهر ۲۱, یکشنبه

معجزه در عروسی



معجزه در عروسی






۱روز سوّم، در قانای جلیل عروسی بود و مادر عیسی نیز در آنجا حضور داشت.۲عیسی و شاگردانش نیز به عروسی دعوت شده بودند.۳چون شرابْ کم آمد، مادر عیسی به او گفت: «دیگر شراب ندارند!»۴عیسی به او گفت: «بانو، مرا با این امر چه‌کار است؟ ساعت من هنوز فرا‌نرسیده.»
۵مادرش خدمتکاران را گفت: «هرچه به شما گوید، بکنید.»۶در آنجا شش خمرۀ سنگی بود که برای آداب تطهیر یهودیان به‌کار می‌رفت، و هر کدام گنجایش دو یا سه پیمانه داشت.۷عیسی خدمتکاران را گفت: «این خمره‌ها را از آب پر کنید.» پس آنها را لبالب پر کردند.۸سپس به ایشان گفت: «حال اندکی از آن برگیرید و نزد میهماندار ببرید.» آنها چنین کردند.۹میهماندار نمی‌دانست آن را از کجا آورده‌اند، ولی خدمتکارانی که آب را برگرفته بودند، می‌دانستند. او چون آب را که شراب شده بود، چشید، داماد را فرا‌خواند۱۰و به او گفت: «همه نخست با شراب ناب پذیرایی می‌کنند و چون میهمانان مست شدند، شراب ارزانتر را می‌آورند؛ امّا تو شراب ناب را تا این دم نگاه داشته‌ای!»
۱۱بدینسان عیسی نخستین آیت خود را در قانای جلیل به‌ظهور آورد و جلال خویش را آشکار ساخت و شاگردانش به او ایمان آوردند.
۱۲سپس با مادر و برادران و شاگردان خود به کَفَرناحوم رفت، و روزهایی چند در آنجا ماندند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر