۱۳۹۲ مهر ۲۵, پنجشنبه

تکثیر پنج نان و دو ماهی






تکثیر پنج نان و دو ماهی





یوحنا ۶:‏۱-‏۱۳ -‏ مَتّی ۱۴:‏۱۳-‏۲۱؛

 مَرقُس ۶:‏۳۲-‏۴۴؛ لوقا ۹:‏۱۰-‏۱۷





۱چندی بعد، عیسی به آن سوی دریاچۀ جلیل که همان دریاچۀ تیبِریه است، رفت.۲گروهی بسیار از پی او روانه شدند، زیرا آیاتی را که با شفای بیماران به‌ظهور می‌رسانید، دیده بودند.۳پس عیسی به تپه‌ای برآمد و با شاگردان خود در آنجا بنشست.۴عید پِسَخ یهود نزدیک بود.۵چون عیسی نگریست و دید که گروهی بسیار به‌سویش می‌آیند، فیلیپُس را گفت: «از کجا نان بخریم تا اینها بخورند؟»۶این را برای آزمایش به او گفت، زیرا خود نیک می‌دانست چه خواهد کرد.۷فیلیپُس پاسخ داد: «دویست دینار نان نیز کفافشان نمی‌کند، حتی اگر هر یک فقط اندکی بخورند.»۸یکی دیگر از شاگردان به نام آندریاس، که برادر شَمعون پِطرُس بود، گفت:۹«پسرکی اینجاست که پنج نان جو و دو ماهی دارد، امّا این کجا این گروه را کفایت می‌کند؟»۱۰عیسی گفت: «مردم را بنشانید.» در آنجا سبزۀ بسیار بود. پس ایشان که نزدیک پنج‌هزار مرد بودند، نشستند.۱۱آنگاه عیسی نانها را برگرفت، و پس از شکرگزاری، میان نشستگان تقسیم کرد؛ و ماهیها را نیز به‌قدری که می‌خواستند به ایشان داد.۱۲چون سیر شدند، به شاگردان گفت: «پاره‌نانهای باقی‌مانده را جمع کنید تا چیزی هدر نرود.»۱۳پس آنها را جمع کردند و از پاره‌های باقی‌ماندۀ آن پنج نان جو که جماعت خورده بودند، دوازده سبد پر شد.
۱۴مردم با دیدن این آیت که از عیسی به‌ظهور رسید، گفتند: «براستی که او همان پیامبر است که می‌باید به جهان بیاید.»۱۵عیسی چون دریافت که قصد دارند او را برگرفته، به‌زور پادشاه کنند، آنجا را ترک گفت و بار دیگر تنها به کوه رفت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر