۱۳۹۲ مهر ۲۴, چهارشنبه

شفای مرد علیل






شفای مرد علیل





۱چندی بعد، عیسی برای یکی از اعیاد یهود، به اورشلیم رفت.۲در اورشلیم، در کنار «دروازۀ گوسفند» حوضی است که در زبان عبرانیان آن را «بیت‌حِسْدا» گویند و پنج ایوان دارد.۳در آنها گروهی بسیار از علیلان، همچون کوران، شلان و مفلوجان می‌خوابیدند [و منتظر حرکت آب بودند.۴زیرا هر از چندی یکی از فرشتگان خداوند نازل می‌شد و آب را حرکت می‌داد؛ اوّلین کسی که پس از جنبش آب وارد حوض می‌شد، از هر مرضی که داشت شفا می‌یافت.]
۵در آن میان، مردی بود که سی و هشت سال زمینگیر بود.۶چون عیسی او را در آنجا خوابیده دید و دریافت که دیری است بدینحال دچار است، از او پرسید: «آیا می‌خواهی سلامت خود را بازیابی؟»۷مرد علیل گفت: «سرورم، کسی را ندارم که چون آب به حرکت می‌آید، مرا به‌درون حوض بَرَد، و تا خود را به آنجا می‌رسانم، دیگری پیش از من داخل شده است.»۸عیسی به او گفت: «برخیز، بستر خود را برگیر و راه برو.»۹آن مرد در همان‌دم سلامت خود را بازیافت و بستر خود را برگرفته، راه رفتن آغاز کرد.
آن روز، شَبّات بود.۱۰پس یهودیان به مرد شفا یافته گفتند: «امروز شَبّات است و بر تو جایز نیست که بستر خود را حمل کنی.»۱۱او پاسخ داد: «آن که مرا شفا داد به من گفت، ”بسترت را برگیر و راه برو“.»۱۲از او پرسیدند: «آن که به تو گفت بسترت را برگیری و راه بروی، که بود؟»۱۳امّا مرد شفا یافته نمی‌دانست او کیست، زیرا عیسی در میان جمعیتِ آنجا ناپدید شده بود.
۱۴اندکی بعد، عیسی او را در معبد یافت و به او گفت: «حال که سلامت خود را بازیافته‌ای، دیگر گناه مکن تا به حال بدتر دچار نشوی.»۱۵آن مرد رفت و به یهودیان گفت: «آن که مرا شفا داد، عیسی است.»
۱۶به همین سبب بود که یهودیان عیسی را آزار می‌کردند، زیرا در شَبّات دست به چنین کارها می‌زد.۱۷پاسخ عیسی این بود که «پدر من هنوز کار می‌کند، من نیز کار می‌کنم.»۱۸از همین‌رو، یهودیان بیش از پیش در‌صدد قتل او برآمدند، زیرا نه‌تنها شَبّات را می‌شکست، بلکه خدا را نیز پدر خود می‌خواند و خود را با خدا برابر می‌ساخت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر