۱۳۹۲ آذر ۱, جمعه

محاکمه در حضور فِلیکْس






محاکمه در حضور فِلیکْس







۱پنج روز بعد، کاهن‌اعظم، حَنانیا، با چند تن از مشایخ و وکیلی تِرتولُس نام، شکایات خود را علیه پولُس به حضور والی عرضه داشتند.۲چون پولُس را احضار کردند، تِرتولُس شکایت خود را در حضور فِلیکْس چنین آغاز کرد: «عالیجناب، چون دیرزمانی است که در سایۀ شما از کمال آسایش برخورداریم و دور‌اندیشی شما موجب بهبود وضع این قوم شده است،۳وظیفۀ خود می‌دانیم در هر جا و هر زمان، مراتب قدردانی خود را معروض بداریم.۴امّا برای آنکه بیش از حد مُصَدِّع اوقات شما نشویم، استدعا داریم مورد لطف خود قرارمان داده، عرایض مختصرمان را بشنوید.
۵«بر ما ثابت شده که این مرد، شخصی است فتنه‌انگیز که یهودیان را در سرتاسر جهان می‌شوراند. همچنین از سرکردگان فرقۀ ناصری است.۶و حتی سعی بر آن داشته معبد را بی‌حرمت سازد؛ از این‌رو گرفتارش کردیم [و خواستیم مطابق شریعت خود محاکمه‌اش کنیم۷امّا لیسیاسِ فرمانده آمد و او را به‌زور از دست ما بیرون آورد،۸و به مدّعیان او دستور داد تا به حضور شما بیایند.] حال، اگر شما خود از او بازخواست کنید، حقیقتِ هر‌آنچه او را بدان متهم می‌کنیم، بر شما آشکار خواهد شد.»
۹یهودیان نیز یکصدا گفته‌های او را تأیید کردند.
۱۰چون والی به پولُس اشاره کرد که سخن بگوید، او چنین پاسخ داد: «می‌دانم سالیان درازی است که کار داوری بر این قوم را بر عهده دارید؛ پس با کمال خشنودی، دفاع خود را عرضه می‌دارم.۱۱شما خود می‌توانید تحقیق کنید و دریابید که از زمانی که من برای عبادت به اورشلیم رفت ، دوازده روز بیشتر نمی‌گذرد،۱۲و در این مدت، مرا ندیده‌اند که در معبد با کسی جرّ و بحث کنم یا اینکه در کنیسه‌ها یا در شهر، مردم را بشورانم.۱۳آنها نمی‌توانند اتهاماتی را که بر من می‌زنند، ثابت کنند.۱۴امّا نزد شما اعتراف می‌کنم که با پیروی از طریقتی که آنان بدعتش می‌خوانند، خدای پدرانمان را عبادت می‌کنم و به هرآنچه نیز که در تورات و کتب پیامبران نوشته شده، اعتقاد دارم.۱۵من هم مانند ایشان امید بر خدا دارم و معتقدم برای نیکان و بدان قیامتی در پیش است.۱۶از این‌رو، سخت می‌کوشم تا نسبت به خدا و مردم با وجدانی پاک زندگی کنم.
۱۷«من پس از سالیانی دراز، به اورشلیم رفتم تا برای نیازمندانِ قوم خود هدایایی ببرم و قربانی تقدیم کنم.۱۸این را به‌جای می‌آوردم که مرا در حالی که تطهیر کرده بودم، در معبد یافتند. نه جمعیتی در میان بود و نه آشوبی.۱۹در آنجا چند یهودی از ایالت آسیا بودند که باید اینجا در مقابل شما حضور می‌یافتند تا اگر اتهامی علیه من دارند، بازگویند.۲۰و یا اینکه کسانی که اینجا هستند، بگویند وقتی در حضور شورا ایستاده بودم، چه جرمی در من یافتند،۲۱جز اینکه در میان آنان با صدای بلند گفتم: ”به‌خاطر رستاخیز مردگان است که امروز در حضور شما محاکمه می‌شوم.“‌»
۲۲آنگاه فِلیکْس که به‌خوبی با طریقت آشنایی داشت، محاکمه را به‌وقتی دیگر موکول کرد و گفت: «وقتی لیسیاسِ فرمانده بیاید، به مسئلۀ شما رسیدگی خواهم کرد.»۲۳سپس به افسر مسئول دستور داد تا پولُس را تحت‌نظر بگیرد، ولی در ضمن آزادیهایی به او بدهد و مانع از این نشود که آشنایانش نیازهای او را برطرف کنند.
۲۴چند روز بعد، فِلیکْس با همسرش دْروسیلا که یهودی بود، آمد و از پی پولُس فرستاده، به سخنان او دربارۀ ایمان به مسیح گوش فراداد.۲۵چون پولُس سخن از پارسایی، پرهیزگاری و داوریِ آینده به‌میان آورد، فِلیکْس هراسان شد و گفت: «فعلاً کافی است! می‌توانی بروی. در فرصتی دیگر باز تو را فرا‌خواهم خواند.»۲۶در ضمن، امیدوار بود پولُس رشوه‌ای به او بدهد. از این‌رو، بارها احضارش می‌کرد و با او سخن می‌گفت.
۲۷پس از دو سال، پورکیوس فِستوس جانشین فِلیکْس شد. و امّا فِلیکْس، برای اینکه بر یهودیان مِنّت نهد، پولُس را همچنان در حبس نگاه داشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر