۱۳۹۲ آبان ۲۰, دوشنبه

رهایی پِطرُس از زندان







رهایی پِطرُس از زندان







۱در آن زمان، هیرودیسِ پادشاه دست ستم بر برخی از افراد کلیسا دراز کرد.۲به‌دستور او یعقوب برادر یوحنا را به شمشیر کشتند.۳و چون دید این کار یهودیان را خشنود ساخت، گامی فراتر برداشت و پِطرُس را نیز گرفتار کرد. این در ایام عید فَطیر رخ داد.۴هیرودیس پس از گرفتار کردن پِطرُس، او را به زندان انداخت و چهار دستۀ چهار نفری را به نگهبانی او برگماشت. و بر‌آن بود که پس از عید پِسَخ، او را در برابر همگان محاکمه کند.
۵پس پِطرُس را در زندان نگاه داشتند، امّا کلیسا با جدیّتِ تمام نزد خدا برای او دعا می‌کرد.
۶شبِ قبل از روزی که هیرودیس قصد داشت پِطرُس را به محاکمه بکشد، او به دو زنجیر بسته و میان دو سرباز خفته بود، و نگهبانان نیز مقابل درِ زندان پاس می‌دادند.۷ناگاه فرشتۀ خداوند ظاهر شد و نوری در درون زندان درخشید. فرشته به‌پهلوی پِطرُس زد و او را بیدار کرده، گفت: «زود برخیز!» در‌دم زنجیرها از دستهایش فرو‌افتاد.
۸فرشته به او گفت: «کمرت را ببند و کفش به‌پا کن.» پِطرُس چنین کرد. سپس فرشته به او گفت: «ردایت را بر خود بپیچ و از پی من بیا.»۹پس پِطرُس از پی او از زندان بیرون رفت. امّا باور نمی‌کرد که آنچه فرشته انجام می‌دهد، واقعی است، بلکه گمان می‌کرد رؤیا می‌بیند.۱۰آنها از نگهبانان اوّل و دوّم گذشتند و به‌دروازۀ آهنینی رسیدند که رو به شهر باز می‌شد. دروازه خودبهخود مقابل ایشان گشوده شد. پس بیرون رفتند و چون به انتهای کوچه رسیدند، ناگاه فرشته ناپدید شد.
۱۱آنگاه پِطرُس به خود آمد و گفت: «اکنون دیگر یقین دارم که خداوند فرشتۀ خود را فرستاده و مرا از چنگ هیرودیس و آنچه قوم یهود در انتظارش بودند، رهانیده است.»
۱۲چون این را دریافت، به خانۀ مریم مادر یوحنای معروف به مَرقُس رفت. در آنجا بسیاری گرد آمده بودند و دعا می‌کردند.۱۳چون پِطرُس درِ خانه را کوبید، خادمه‌ای به‌نام رودا آمد تا در را بگشاید.۱۴امّا چون صدای پِطرُس را شناخت، از فرط شادی، بدون گشودن در، به‌درون شتافت و اعلام داشت: «پِطرُس بر در ایستاده است!»
۱۵به او گفتند: «مگر دیوانه شده‌ای؟» امّا چون اصرار او را دیدند، گفتند: «لابد فرشتۀ اوست.»
۱۶در این حین، پِطرُس همچنان در می‌زد. سرانجام، چون در را گشودند، با دیدن او غرق در شگفتی شدند.۱۷پِطرُس با اشارۀ دست، آنان را خاموش ساخت و شرح داد که چگونه خداوند او را از زندان رهانیده است. سپس گفت: «یعقوب و دیگر برادران را از این امر آگاه سازید.» آنگاه به جایی دیگر رفت.
۱۸صبح روز بعد، در میان سپاهیان غوغایی بر‌پا شد، زیرا نمی‌دانستند چه بر سر پِطرُس آمده است.۱۹هیرودیس دستور داد همه‌جا پِطرُس را جستجو کنند؛ و چون او را نیافتند از نگهبانان بازخواست کرد و حکم به‌قتل آنها داد. سپس از یهودیه به قیصریه رفت و چندی در آنجا ماند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر