۱۳۹۲ آبان ۱۲, یکشنبه

پِطرُس و یوحنا در برابر شورای یهود





پِطرُس و یوحنا در برابر شورای یهود






۱پِطرُس و یوحنا هنوز با مردم سخن می‌گفتند که کاهنان و فرماندۀ نگهبانانِ معبد و صَدّوقیان سر‌رسیدند.۲آنان از اینکه رسولان به مردم تعلیم می‌دادند و اعلام می‌کردند که در عیسی، رستاخیز مردگان وجود دارد، سخت خشمگین بودند.۳پس ایشان را گرفتند و چون عصر بود، تا روز بعد در حبس نگاه داشتند.۴امّا بسیاری از آنها که پیام را شنیده بودند، ایمان آوردند و شمار مردان به حدود پنج هزار رسید.
۵روز بعد، بزرگان و مشایخ و علمای دین در اورشلیم گرد‌هم آمدند.۶در این مجلس، حَنّا کاهن‌اعظم و قیافا و یوحنا و اسکندر و همۀ افراد خانوادۀ کهانت‌اعظم حضور داشتند.۷آنان محبوسین را در میان به‌پا داشته، از ایشان پرسیدند: «به چه قدرت و نامی این کار را کرده‌اید؟»
۸آنگاه پِطرُس از روح‌القدس پر شده، پاسخ داد: «ای بزرگانِ قوم و مشایخ،۹اگر امروز به‌خاطر نیکی در حق مردی علیل از ما بازخواست می‌شود، و می‌پرسید او چگونه شفا یافته است،۱۰پس همۀ شما و تمامی قوم اسرائیل بدانید که به نام عیسی مسیح ناصری است که این مرد در برابرتان تندرست ایستاده است، به نام همان که شما بر صلیب کشیدید امّا خدا او را از مردگان برخیزانید.۱۱اوست
«‌”سنگی که شما معماران رد کردید
ولی سنگ اصلی بنا شده است.“
۱۲در هیچ‌کس جز او نجات نیست، زیرا زیر آسمان نامی جز نام عیسی به آدمیان داده نشده تا بدان نجات یابیم.»
۱۳چون شهامت پِطرُس و یوحنا را دیدند و دانستند که افرادی آموزشندیده و عامی هستند، در شگفت شدند و دریافتند که از یاران عیسی بوده‌اند.۱۴ولی چون مردِ شفایافته در کنار آن دو ایستاده بود، نتوانستند چیزی بگویند.۱۵پس دستور دادند که از مجلس بیرون بروند و خود به مشورت نشستند.۱۶با یکدیگر گفتند: «با این دو چه کنیم؟ زیرا همۀ ساکنان اورشلیم می‌دانند که معجزه‌ای آشکار به‌دست ایشان انجام شده است و نمی‌توانیم منکر آن شویم.۱۷ولی تا بیش از این در میان قوم شیوع نیابد، باید به این مردان اخطار کنیم که دیگر با احدی بدین نام سخن نگویند.»
۱۸آنگاه ایشان را باز فراخواندند و حکم کردند که هرگز به نام عیسی چیزی نگویند و تعلیمی ندهند.۱۹امّا پِطرُس و یوحنا پاسخ دادند: «شما خود داوری کنید، کدام در نظر خدا درست است، اطاعت از شما یا اطاعت از خدا؟۲۰زیرا ما نمی‌توانیم آنچه دیده و شنیده‌ایم، بازنگوییم.»
۲۱پس آن دو را پس از تهدیدهای بیشتر رها کردند زیرا راهی برای مجازاتشان نیافتند، چرا‌که همۀ مردم خدا را به‌خاطر آنچه رخ داده بود، حمد می‌گفتند.۲۲زیرا مردی که معجزه‌آسا شفا یافته بود، بیش از چهل سال داشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر