۱۳۹۲ آبان ۲۰, دوشنبه

کلیسای اَنطاکیه






کلیسای اَنطاکیه







۱۹امّا ایماندارانی که در پیِ آزارِ آغاز شده با ماجرای استیفان پراکنده شده بودند، تا نواحی فینیقیه و قپرس و اَنطاکیه سفر کردند. آنان کلام را فقط به یهودیان اعلام می‌کردند و بس.۲۰امّا در میان ایشان تنی‌چند از اهالی قپرس و قیرَوان بودند که چون به اَنطاکیه رسیدند، با یونانیان نیز سخن گفتند و عیسای خداوند را به آنان بشارت دادند.۲۱دست خداوند نیز با ایشان بود و گروهی بسیار ایمان آورده، به خداوند گرویدند.
۲۲چون این خبر به کلیسای اورشلیم رسید، برنابا را به اَنطاکیه فرستادند.۲۳وقتی او به آنجا رسید و فیض خدا را دید، شادمان شد و همه را ترغیب کرد تا با تمام دل به خداوند وفادار باشند،۲۴زیرا مردی بود نیک و پر از روح‌القدس و ایمان. بدین‌سان گروهی بسیار به خداوند پیوستند.
۲۵پس از آن، برنابا به تارسوس رفت تا سولُس را بیابد.۲۶و چون یافت، وی را به اَنطاکیه آورد. ایشان در آنجا سالی تمام با کلیسا گرد می‌آمدند و گروهی بسیار را تعلیم می‌دادند. در اَنطاکیه بود که شاگردان را نخستین بار «مسیحی» خواندند.
۲۷در آن روزها چند نبی از اورشلیم به اَنطاکیه آمدند.۲۸یکی از آنها که آگابوس نام داشت، برخاست و با الهامِ روح پیشگویی کرد که قحطی سختی در سرتاسر دنیای روم خواهد آمد. این قحطی در زمان حکومت کْلودیوس رخ داد.۲۹پس شاگردان بر‌آن شدند که هر یک در حد توان، کمکی برای برادران ساکن یهودیه بفرستند.۳۰پس چنین کردند و هدیه‌ای به‌دست برنابا و سولُس نزد مشایخ فرستادند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر